- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح حضرت زینب سلام الله علیها
هرکه به هر جا رسد از کرم زینب است بوی خـوش کربلا از حـرم زینب است طیّ زمانها نرفت یک اثر از پرچمش ملک سلیمان که نیست، این علم زینب است آنچه به عرش خدا حک شده با خط عشق نام متـین و خوش و محترم زینب است جن و ملک نوکرش، طائر در محورش شیعۀ اثـنی عـشر، هم قـسم زینب است ظهـر عـطش، قـتـلگاه، آه، نوایی رسید حضرت ارباب، خود، محتشم زینب است روضه بخوان روضهخوان روضۀ قدّ کمان اوج همین روضهها قـد خم زینب است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
خورشیدِ عرش و أرض و سما آفریده شد عـشـقِ خـدا و شـیـرِخـدا آفـریـده شـد اسـطــورهٔ نـجـابـت و دردانــهٔ وقــار مـحــبــوبـهٔ تــمـام نـمـا آفــریــده شـد از اقـتـدارِ چـادر او کـعـبه شرم کرد آئـیـنـه دارِ حُجـب و حـیا آفـریـده شد بر دستهـای عـالـمِ بـالا نگـین نشست دُرّ رکــابِ آل کـــســا آفــریــده شـــد زینب رسید و پـشتِ درِ خـانـهٔ عـلـی گـرد آمـدیـم و خـیـلِ گـدا آفـریـده شد جانم فـدایِ سـورهٔ وٱلعـصرِ فـاطـمـه بسکـه صبـور بود… بلا آفـریـده شد ذکر قـنـوتِ نافـلـهاش «یاحسین» بود اصـلا بـرایِ کـرب وبـلا آفـریـده شد سر را به سجده داشت به همراهِ کائنات بر تـربتی که محـضِ شِفا آفریده شد!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
جـلال پـیـش جـلال تـو میزنـد زانـو وقـار از تو گرفـتـه وقـار خـود بـانـو شقـیـقـة الحـسنی و شـریکـة الاربـاب کسی که مثل تو باشد در این دو عالم کو زمان بردن نامت رواست جان بدهـیم بـه عـــزّت و شــرف لا الــه الا هــو کـمی به فـکـر دل این غـبار هم باشید تو را به جان عزیزت نزن مرا جارو رهـا نـمیکـنم ایـن رشـتـۀ مـحـبت را به آیـه آیـۀ قــرآن اگـر رسـد بـر مــو همش به خاطر دوری و آه پروانه است نگو که شـمع دلـم میزند چرا سوسو اگر بـنـاست که عـمرم بـدون تو باشد بـگـیـر جـان مـرا جـان ضـامـن آهـو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
ای قـبلهگاه حور و ملک گاهـوارهات میجـنـبد آسـمان و زمین با اشارهات ای درّ آبـــــدار یــدالــلــه، تـــا ابــــد بـرپـاست در دیـار نـجـف یـادوارهات این بیت را به فـاطـمه تـقـدیم میکـنم بانـو مـبـارک است نـزول دوبـارهات زینب تو کیستی که به دیوان شاعران پـیـدا نـمـیشـود مـثـل و اسـتـعـارهات خـاتـون کـنـیزهای شما بـرگـزیـدهانـد شد هـمـسـر خـلـیل خـداونـد سـارهات حق میدهم اگر که بیفـتد کلاه عـرش با زل زدن به شـأن رفـیـع مـنـارهات دریـای بیکـران بـخـدا چـشـم آفـتـاب یک بار هم ندیده به خوابش کنارهات دین خطبهای برای بقا خواست، باز نیست در کار خـیر حاجت هیچ استخـارهات
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
آب زنــیــد راه را آب حـــیــات آمــده کـوثـر کـوثـر نـبی، عـلی صفات آمده دیدۀ جهل کور شد زآنکه عقیله میرسد جاه و جلال مصطفی، مُلکت و مال فاطمه چشمۀ نوش مرتضی، آب زلال فاطمه دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد نیّـرۀ نبی به جز شمـس و قـمر نیاورد چه زینبی که عرش را سریر خویش میکند چه زینبی که صبر را اسیر خویش میکند حُبّ علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد عـقل به زانـو آمد از درایتی که داشته لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته به دستهای او اگر طناب گیر کرده است شمر کجا، عقیله را حسین اسیر کرده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
بانویی که درگهش، فیض دمادم میشود بـاعـث فــخــریــۀ اولاد آدم مـیشــود حرمتش بالاست پیغمبر سفارش کرده است بـانـوی مـا آیــة الله مـعــظـم مـیشــود برترین مدحی که میشد در مقام او سرود زینب است وزینت سلطان عالم میشود بی ولای مرتضی، معـنا ندارد زندگی بی ولای دخـتـرش دنیا جهـنم میشود نام«زینب» با حسین و کـربلا آمیخـته عشق خواهر با برادر خوب توأم میشود هرکسی همچون «رسول ترک»دیوانه شده مـورد الـطـاف این بانو مسـلم میشود نام زینب را بزن بر سر در کاشانهای خود به خود بزم عزا آنجا فراهم میشود روضههای سخت و جانفرسای او، زجرآور است روضهخوان روضه بخواند دل پُر از غم میشود
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
چه کسی مثـل تو آنـقـدر اُبهّـت دارد!؟ با خدایت چه کسی این همه اُلفت دارد!؟ هـمـچـو کـعـبه حـرمت نیز قــداسـت دارد خـونـمان ریخته با عـشق شما در فکّه تا ابـد هـست به دامـان سـتـم این لـکّـه مثل عـباسِ عـلی، شیعه شجاعت دارد شـرّشان یکـسره کـم میشود اِنـشاءالله شهـرشان پُـر ز عَلَم میشود اِنـشاءالله بنـویـسـید که این قـصه حـقـیـقت دارد تو به عـشاق عـلی روشـنی قـبر شدی جبلُالرَّحمِه که بودی جبل الصبر شدی بـه گـدای تــو خــداونـد مـحـبـت دارد شرفالشمس علی، ماه ثناگستر توست کهکشان هم که خودش گوشهای از محور توست شجره نامهات ای سَرو چه شوکت دارد آفـریـدند تو را رحـمت بـی حـد بـاشی علی و فـاطمه، اصلا خود احمد باشی به وجـود تو خـداونـد تـو عـادت دارد ما که یک لحظه نکردیم در اوصاف تو شک هرکسی نیست مرید تو و حیدر به درک کعـبه خـیلی به ضریح تو ارادت دارد در رسیدن به خدا شد حرمت قبلهترین سرزمـین تو بلاخـیز ترین جای زمـین با غـلامـان شـمـا طـرح رفـاقـت دارد تو بزرگی تو عظیمی تو جلیل القدری تو که بالاتر از افـلاک و شکوه بدری هرچه گفتند در اوصاف تو صحت دارد نفست گرم که با خـطبه قـیامت کردی آن چهل روز چه مردانه امامت کردی هـنـر تـوست اگـر کـوه صـلابت دارد حیف شد در همۀ کوفه کسی مرد نبود هیچکس با تو در آن شهر هماورد نبود غضب چشم تو واللهه که وحشت دارد بـخـت با قـافـلـۀ خـسـتـۀ تـو یـار نبـود حق تو این هـمه نامـردی و آزار نبود بـخـدا ایـن هــمـه آزار قــبـاحـت دارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
پیداست از عفاف تو معصوم بودنت از عـزّت مـدام تـو مـخـدوم بـودنـت هـسـتی پـناه شیـعـه و آزادگـان دهـر در اوج بیپـنـاهی و مظـلـوم بـودنت ای انـعـکـاسِ طلعـتِ تـابـانِ پـنج تن ای بازتابِ عـصمت و ایـمان پنج تن ای مظهر شهامت و از خودگذشتگی یک عمر، بیقرار و پریشان پنج تن بـاران بیامـان حـیـا از تو میچکـید یک عمر در محله کسی روی تو ندید هـمـسایهای نـدیـد کـسی بین خـانـهها گوید دمی طـنـین صدای تو را شنـید جانم فـدای ستر جـمـیل و حجـاب تو اصلا حـسابِ غـیر کجا و حساب تو تا روز حشر هم که بخوانند سیرهات مخـتـومـه ناپـذیـر بود این کـتـاب تو شب ها زمان سیر و سفـرنامۀ تو شد هر شب، به وقت نافله هنگامۀ تو شد آری حسین گفت « ز یادت مبر مرا « دلدادگی محـض به حق، جامۀ تو شد آئـیـنهای تو فـاطمه را پیـش چـشم ما کـردی دفــاع، از عَـلـَم حـجّـت خــدا او بر غدیر گشت مدافع به خون خویش گـشـتی تو هم مـبـلّـغ پـیـغـام کـربـلا مـرآت کـبـریـا شـدنـت در بـر یـزیـد بـنـد دل از دل هـمـۀ روبههان بـریـد مثل پیـامبر که سخـنران شدی، شدند لرزان ز صولت تو پـلـیدان شبیه بید مات است دیدۀ تو به روی حسین و بس پرواز میکنی تو به سوی حسین و بس شرطت به ضمن عقد بُوَد حول این کلام هستم همیشه خادم کوی حسین و بس روح خوشی به خانۀ زهرا دمیده است باران اشتیاق ز پلکـش چکـیـده است مولای مان علی شده لایوصَف از شعف گـویا صـدای آمـدن نـورسـیـده اسـت یکپارچه جواهری، ای بر پدر، نگین سر تا به پات لوءلوء و پا تا سرت ثمین خوشبو شبیه فاطمه، خوش رو چو مجتبی مـحـبـوبـۀ اهـالـی ِافـلاک در زمـیـن ” زینب ” گذاشت نام تو را آفریدگار ای آنکه شد مـعـلـم عـلـم تو کـردگار هستی شجاع، مثل حسینت که شد شهید ای قـدرت کـلام تو مانـنـد ذوالـفـقـار ای زینت عـلـی، ثـمـر جان فـاطـمی مـحــبـوبـۀ هـمـیـشـگـی آل هـاشـمـی فرقی که نیست، بر حسنین است یا به تو باران اشک، چون تو به آنها ملازمی ای آیـت و مــفــسـر قــرآن کــربــلا ای قـبـلـه گـاه دیـدۀ حــیـران کـربـلا ناموس شیـعـیـان شده حالا حـریم تو آنـجـاسـت قـتـلـگـاه مـریـدان کـربـلا مسـکـین صـادقـی به در خانۀ عـلـی از او طلب نمـود طـعـام و غـذا ولی چـیزی نبود خـانـۀ شان غیر سهم تو گفتی به صوت فاطمیات؛ خوش نوا، جلی مادر بده تو سهم مرا دست آن فـقـیر طاقـت ندارم اینکه ببـیـنم ورا حـقـیر ما هم گرفـتهایم دو دستان خـویش را پیش تو کاسه وار… الا بضعةالامیر! تک تک قلوب ما هـمه بانو برای تو یک یک کنار هم سر ما فرش پای تو ما هیچ، هر چه هست بُوَد مال اهلبیت ای خواهر حسین، بهشت است جای تو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زینب سلام الله علیها
چادرت را میتکانی؛ میشود نوکر درست میچکد بر خاک، اشکت؛ میشود قنبر درست عرشیان از عرش میآیند، روی گنبدت میکنند از ریشههای پرچم تو پَر درست دکَۀ کوزهگرانِ شهـر تو پُر رونق است میکنند از خاکِ گنبد کاسههای زر درست تا کـبوترهای تو سـرگـرمِ لانـهسازیاند میکنیم از خُرده چوبِ لانهها منبر درست گر گنه کاریم ما را از حرم بیرون نکن لااقـل با پیکر ما میشود سنگـر درست حُرمت یک کاشیِ صحنت اگر که بشکند میکنیم از دشمنانت کوهی از پیکر درست گنبدت شمع است، ما پروانه؛ پرچم شعلهاش در طوافش میکنیم از خویش، خاکستر درست نامت آمد بر زبانم؛ دَر زدم؛ دَر باز شد شد بـراتِ کـربـلایم لحـظۀ آخـر درست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
دوبـاره سایۀ حـق روی مردم افتاده تـو آمـدی و زبـان از تـکـلّـم افـتـاده بعید نیست که آدم به شوق پابـوست به دام وسـوسه انگـیـز گـنـدم افـتاده میان روی تو و ماه آسمان عمریست جهـان به معـضل سوء تـفاهم افتاده کـنار جزر و مد خـندههای دلچسبت به جان حضرت دریـا تـلاطم افتاده چو جان به سینه تورا می فشارد ارباب و به گـونههـاش دو چـال تبـسّـم افتاده غـبار چـادر خود را تکـان بده بانو که کـائـنـات به فـکـر تـیـمّـم افـتـاده
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
شکرِلله که حق را به من آموخت حسین شعلۀ حُبِ علی، در دلم اَفروخت حسین هرکسی عبد حسین است، همان عبد خداست با خدا حرف زدن را به من آموخت حسین آری از روز ازل بود، که با دستِ خودش مِحنتِ فاطمه را در دلم اَندوخت حسین با صدای سخنِ عـشـق، به دنیا فـرمود: ذرّهای دینِ خدا را به تو نفروخت حسین با سـتـمکار، سخن از درِ تـذلـیل نگـفت ذلّت و خواری و لبخند! نیاموخت حسین تَـهِ گـودال اگـر زمـزمـۀ یـا رب داشت زیرِ شمشیر و سنان، دیده به ما دوخت حسین کهنه پیراهنِ او هم به خدا غارت رفت بر تنِ خویش به جز نیزه نَیاَندوخت حسین آتشِ عـشـقِ خـدا و عـطـشِ کـشته شدن آنقدَر داشت، که لب تا جگرش سوخت حسین کـربـلایی نـشـود، هـر که فـدایی نـشود بر سرِ نیزه چو خورشید، بَر اَفروخت حسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
از بس گـنـاهِ روز، مـرا خـار میکـند شب دورم از نگـاهِ تو ای یـار میکند چـشـمِ بـخــواب رفــتـه و آلــودهٔ مـرا کِی در سحر، صدای تو بیدار میکند بـا بـیخـیالی از گـنهـم رَد شَوم، ولی خـود را سـرِ نــمـاز پـدیـدار مـیکـنـد گـاهی من از نـمـاز که لـذت نمیبرم پیـداست دل سیـه شده، بد کار میکند وای از نگاههای حرام و خطای چشم بر من چـقدر لطف، که سـتار میکند حـتـی گهـی نگـاهِ حـلالـم شـود حـرام گـاهی حـلال، چـشم مـرا تـار میکند بایـد فـقـط به لطف حسیـنی پـناه بُـرد مـا را خـدا قـبـول بـه دلـدار مـیکـنـد یک روضهٔ حسین، خطاپوشِ عالمست این روضه کـارِ تـوبهٔ بـسیـار میکند ما را به کـربـلا بـرسانـیـد نـیـمه شب مادر رسیـد و گـریه ز اسـرار میکند پـائـیـنِ پــای مـرقـد اربـابِ بـیکـفـن دل را تـمـام عـمـر گـرفـتـار میکـنـد
: امتیاز
|
مناجات شب یلدایی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
شبی که با تو شود طی شبیست یلدائی نـه ایـن دقـایـق بـیمـعــنـی اهـــورائـی وان یـکـاد بـخـوانـیم و در فـراز کـنیـم بـه مـقـدم سـحــر جـمـعـهای تـمـاشـائی حضور مجلس انس است و دوستان جمعند خـدا کـنـد که در این بـزم عشق باز آئی ترنج و تیغ به کـف؛ منـتظر سر راهت نشـسـته یـوسف صدیق، بسکه زیـبـائی کدام دیده ز هجرت گریست این شب را امیـر بـادیـه گـرد، ای خـدای تـنـهـائـی چـگـونه بیتو سـپـر میشـود دقـایق ما بیـا که درب دلـم تـا مـدیـنـه بـگـشـائـی «به رغم مدعـیانی که منع عـشق کنند» جـمال چـهـره تو حـجـتیست زهـرائی
: امتیاز
|
مناجات شب یلدایی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ما چـلـه نـشینِ شبِ یـلـدای ظهـوریم مـا منـتـظرِ نـوبت بـر پـائیِ نـوریـم ما محـو جـمالِ پـسرِ فـاطـمه هـستیم شب زنده نگه دار، به یلدای حضوریم *************** کاش میشد که بـلـندای شب یـلدا را تا خود صبح فقط مست و خمارت باشم *************** وقتش رسیده صبح طلوعت فرا رسد پایان بـده بر این شب یلـدا شتاب کن *************** کـجـایـی یـابـن زهـــرا تـا بــبـیــنـی دو چـشمانم فـقـط بهـر تو جاریست *************** پـائـیـز مـن امـشـب شده بـارانـیتـر از اشـک من آسـمـان، چـراغـانیتر در دیـدۀ مـن کـه از تـو دورم، یـلـدا رنجیست که یک دقیـقه طـولانیتر
: امتیاز
|
مناجات شب یلدایی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
شب یـلدایم اگر با تو سحر شد زیباست! به دعای فرج و نام تو سر شد زیباست! ما که خود چـلّـه نـشین تو شدیم آقـاجان این شب چلّه اگر از تو خبر شد زیباست! ما که عمری زدهایم دم زِ فراق تو، اگر بعد از این شامِ سیه خَتمِ سفر شد زیباست! شب نشیـنی و کـنار دِگـران خوب اما... با تو و عشق تو گر جمله سپر شد زیباست
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
با وضـو از دیـدۀ تر مینـویسم فـاطمه مثـل فـضه مثل قـنـبر مینویسم فـاطمه تا قـیامت آفـتـاب روشـن دین فـاطـمهست حضرت معصومۀ طاهاست! عصمت را ببین محملش نور است نورالله عزّت را ببین بین راه مـشهـد و قـم مـا کـرم لازم شـدیم ای امـیـد دردمـنـدان و پـنـاه بی کـسـان جان فـدای خواهری تو تـمام خواهران هر زمان دلتنگ زهرا میشوم قم میروم چند روزی هست تب دارد نگاهش بر در است آنقدر غم خورده و غم خورده خیلی لاغر است اینچه غوغاییست یا رب که میان قم بپاست رفـته بین هر بیـابان در هـوای دلبرش روی ناقه بینمحمل سایبان دارد سرش درد پا دارد ولی دردش فراوان نیست نیست در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید با لب تشنه رضای خویش را بیسر ندید عـمهاش زینب ولی زیر لگـدها مانده بود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت معصومه سلام الله علیها
اگر به دست خـزان بـاغ بی بـری بانو ولی به روی فـلک سایه گـستـری بانو ز شور عـشق بـرادر به برکـت قـدمت نمک به سفـره این شهـر میبـری بانو تــمــام دار و نــدارم فــدای غــم هـایـت بنه به روی دو چـشـمم دمی قـدم هایـت اگر چه سینهات از غصه گشته مالامال ولی دمـیـده به قـم بـا تو کـوکب اقـبـال تــمــام دار و نــدارم فــدای غــم هـایـت بنه به روی دو چـشـمم دمی قـدم هایـت
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
هم شكسته میشود پشت برادر بیبرادر هم شود مثل گلی پژمرده خواهر بیبرادر از مديـنه آمـده تـنهـا به عـشـق ديـدن او جان نمیخواهد به تن معصومه ديگر بیبرادر لحظه لحظه اضطرابش میشود بيش از مدينه دختر موسي ابن جعفر گشته مضطر بیبرادر با برادر كوه غم را مثل كاهی ديده خواهر غصههايش میشود چندين برابر بیبرادر قم چه استقبال گرمی كرده از معصومه خاتون خاطرش هرگز نشد در قم مكدر بیبرادر روضه دارد تك تك اين بيت ها در لا به لايش او نديـده هـلهـله در بين معـبـر بیبرادر خاطرش جمع است دارد روی پيكر سر برادر همسفر هرگز نشد معصومه با سر بیبرادر روضه كم كم شد كشيده سمت شام و مجلس می زينب آنجا مانـده تنها بیبرادر بیبرادر
: امتیاز
|
وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
هجران به چالش میکشاند عاشقان را هـمراه خـود میآورد اشـک روان را خواهـر شدی و فکر دوری از برادر با بیقـراری بُـرده از جانت تـوان را بــیـن تــمــام غــصــههـا داغ بــرادر تا پـای مُردن میکـشاند خواهـران را الـحــمـدلله کـه نــدیـدی بــیـن گــودال زیـر هجـوم نیـزه جـسم نـیـمهجـان را با دست بسته کـوچه به کـوچه نرفـتی یـا که نـدیـدی پـوسـخـنـد این و آن را شکر خـدا که پـاسبـانت محـرمت بود دور و بـر نـاقـه نـدیـدی فـاســقـان را اصلا نـرفـتی شـام! نه!! اصلا ندیـدی بر روی لبهایش فـروود خیزران را
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
اختالرضا حبیبۀ موسی ابن جعـفری ای بانـویی که ثانی زهـرای اطهـری دُرّ گـرانـبـهـای ولایـت به شـهـر قــم از جـمـلـۀ خـلایـق عـالـم تـو بـرتـری پوشیده نیست جود تو از بس کریمهای هرکس رسید بر حرمت خوب میخری بـانـوی آسـمـانـی خـاکـی نـشـیـن مـن با لطف خود همیشه کنی ذرّهپـروری دنیا چقدر پست و حقـیر است پیـشتان وقـتی به سـجـده ذاکــر اذکـار داوری بر من نگاهی از سر لطف عظیم کن کنجی ز صحن خود بده من را مقیم کن جـانـم فـدای آن هـمـه دل بـیـقـراریت در هجـر یـار آن همه لحـظه شماریت جـانـم فـدای درد فـراقـی کـه دیــدهای دنـبـال یـار آن هـمـه نـاقـه ســواریـت جـانـم فـدای سـیـنـۀ پُـر الـتـهـاب تــو جـانـم فـدای آن هـمه انـدوه و زاریت هجران چه کرد باتو که حالت خراب شد؟ داغ فـراق بـود کـه شـد زخـم کـاریت گـفـتم فـراق روضهای آمد به یـاد من آن روضهای که هست به چشم بهاریت رخصت دهید روضه بخـوانم برایتان روضه بخـوانم از سفـر عـمه جانـتان بـانـو اگر چه رنج سفـر را کـشیدهای امـا سـر بُـریـده بـه نــیــزه نــدیــدهای گرد و غبار راه به رویت نشسته است امـا کـجـا «اُخـیَّ الـیَّ» شــنــیــدهای؟ راهـی دراز آمــدهای تـا بـه قــم ولـی از تل کجـا به جانب مـقـتل دویـدهای؟ بر سیـنه دستـخـط برادر گرفـتی و... سوزی به یـاد جامۀ از کین دریـدهای سخـتی راه نـیـرو و تابت گرفـتـه بود وانگه رسید خاطرت از قـد خـمیدهای گرچه به یاد یار دو چشمت پُر آب بود کی جای تو به مجلس اهل شراب بود؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
هر زمانی دل، میان سیـنهام گم میشود یا به مشهد میرود، یا راهی قم میشود تا نگاه من به دریای ضریحش میرسد دل دگرگون میشود، غرق تلاطم میشود دانه دانه اشک های زائـرانـش میچکـد زیـر پـاهای کـبوتـرهاش گـنـدم میشود نـور میبارد چـنان از گـنـبد این آفـتاب در کنارش جلوه خورشید هم گم میشود شهر قم یا مشهد سلطان چه فرقی میکند هر کـدامش قـبلۀ حاجـات مردم میشود بارها ناگـفـته در اینجا شدم حاجـت روا رفته از دستم حساب، این بار چندم میشود دل به دست او سپردی غم مخور، کار نشد با دعای خواهر خورشید هشتم میشود
: امتیاز
|